نگاهی به کتاب « بلوچ‌ها از مازنداران تا بلوچستان»

· پیش 4 سال · 394 بازدیدها
داکتر محیی‌الدین مهدی با نگاه تاریخی، زبان‌شناسی، جغرافیایی و تبارشناسانه به وضعیت تاریخی، فرهنگی یکی از بزرگترین ملت‌های بدون دولت پرداخته است. به گمان غالب پس از کردها؛ بلوچ‌ها را می‌توان بزرگترین ملت بدون دولت مستقل در منطقه نامید؛ ملتی که امروز در تقسیمات جغرافیایی میان سه کشور پارچه پارچه شده و به نام کشور متبوع یاد می‌شوند.
نگاهی به کتاب « بلوچ‌ها از مازنداران تا بلوچستان»

داکتر محیی‌الدین مهدی با نگاه تاریخی، زبان‌شناسی، جغرافیایی و تبارشناسانه به وضعیت تاریخی، فرهنگی یکی از بزرگترین ملت‌های بدون دولت پرداخته است. به گمان غالب پس از کردها؛ بلوچ‌ها را می‌توان بزرگترین ملت بدون دولت مستقل در منطقه نامید؛ ملتی که امروز در تقسیمات جغرافیایی میان سه کشور پارچه پارچه شده و به نام کشور متبوع یاد می‌شوند.


مرکز ثقل جمعیت بلوچ‌ها اما به نسبت تراکم و وسعت ساحه‌ی جغرافیایی در بلوچستان پاکستان واقع شده است.


 جایی که بزرگترین منابع نفت و گاز را دارد و از نظر جغرافیایی نیز منطقه مهمی به شمار می‌رود. بلوچ‌ها در گذشته تاریخی پس از کوچیدن به منطقه مکران- و سواحل بندر عباس و بندر گوادر- در تحولات تاریخی – سیاسی خود مختار بوده و استقلال خود را داشتند.  حتا در زمان جنگ محمود افغان با صفوی‌ها، بلوچ‌ها به اختیار خود با محمود افغان برای براندازی حکومت صفوی‌ها همدست شدند.


 این خود مختاری اما پس از تشکیل دولت پاکستان از بلوچ‌ها گرفته شد و مبارزات آزادی‌خواهانه آنان سرکوب شد. اکنون


 این منطقه در محرومیت سیاسی- اقتصادی قرارگرفته است. بیش از نیم سده است که جنگ خاموش در بلوچستان ادامه دارد. گرچه بلوچ‌هایی که در قلمرو جغرافیایی ایران و افغانستان امروز از بلوچلستان جدا افتاده اند نیز وضعیت بهتری ندارند.


کتاب ارزشمند « بلوچ‌ها از مازندران تا بلوچستان» با معرفی منابع و رویکردهایی که در تالیف این کار تحقیقی به کاربرده شده  با استفاده از تصاویر و نقشه‌هایی جغرافیایی طبیعی تلاش می‌ورزد که نگاهی به سده‌های دور انداخته و قلمرو بلوچستان را در پرتو این نگاه تاریخی- تباری مشخص سازد.


در چشم انداز جغرافیای طبیعی و سیاسی بلوچستان به موقعیت بلوچستان، بلوچستان  غربی، سرحد، سراوان، بمپور، مکران، بلوچستان شرقی، شهرستان‌های بلوچستان شرقی، اداره، کوه‌های بلوچستان، سلسله کوه‌های براهوی، رودهای بلوچستان و اقلیم بلوچستان با جزییات پرداخته شده است.


بخش دیگر این کتاب به جغرافیای تاریخی بلوچستان اختصاص یافته است، جغرافیای تاریخی بلوچ‌ها پیش از اسلام، قبایل سک‌ها پیش از میلاد، عصر اسلامی، پیشینه‌ نام بلوچستان.


در بخش سوم این کتاب به تبار و زبان بلوچ‌ها اشاره می‌کند. بلوچ در رساله پهلوی، شاهنامه فردوسی، تبار بلوچ‌ها ، زبان‌های بلوچستان، زبان‌های ایرانی، فقه‌الغه بلوچ، قلمرو تداول زبان‌های بلوچی، اطلس زبان بلوچی، آثار مکتوب بلوچی، نظام نوشتاری، ویژگی‌های نحوی، گویش‌های بلوچی، گویش‌های رخشانی، سراوانی، لاشاری، گویش کچی، گویش‌های ساحلی، بلوچی تپه شرقی یا بلوچی شمالی، همگویی‌های بلوچی با براهویی.


مذهب و معتقدات بلوچ‌ها


در دیگر سرفصل‌ها و عنوان‌های کلی  این کتاب به مهاجرت بلوچ‌ها به شرق و روند تشکیل قبایل، تاریخ دولت‌داری در بلوچستان و سند، استعمار بریتانیا و روند اشغال بلوچستان، بلوچستان غربی، بلوچستان و پشتونستان، جنبش استقلال بلوچستان  به صورت مشروح پرداخت شده است.


پرداختن به همه‌ جزییات در این نبشته مقدور نیست. تنها مرور کوتاه خواهم داشت بر بخش‌هایی از این کتاب پژوهشی.


جغرافیای طبیعی بلوچستان


نویسنده در مبحث جغرافیای طبیعی و سیاسی بلوچستان با اشاره حدود و ثغور مرزهای جغرافیای بلوچستان می‌نگارد:


سرزمین امروزی بلوچستان در جنوب شرق فلات ایران است و از غرب به کرمان و از شرق به رود سند، از جنوب به بحیره‌ی عرب و از شمال به سیستان و از شمالشرق به مناطق قبایلی محدود و از نظر سیاسی به دو بخش بلوچستان غربی و بلوچستان شرقی مسما است. (ص 105 ) وی با تشریح مساحت جغرافیایی اقلیم بلوچستان می‌افزاید: بلوچستان غربی بخشی از ولایت سیستان- بلوچستان ایران با مساحت 155 هزار کیلومتر مربع را در بر می‌گیرد. بلوچستان غربی متشکل از چهار منطقه است: سرهد، سراوان، بمپور یا ایرانشهر و مکران. ( بلوچ‌ها از مازندران تا بلوچستان، ص 105 )


 درباره‌ی مساحت بلوچستان شرقی، در این کتاب آمده است:« این بخش5307 کلومتر مربع مساحت دارد و بزرگترین ایالت پاکستان است و 42 درصد تمام خاک این کشور را در بر می‌گیرد. شهرهای بلوچستان شرقی عبارتند از: پنجگور، قصدار، گوادر، کلات، جوانی، تربت، پاسنی، هوشان، قلعه‌ی لادگشت، دالبندین، دیز، تومپ، نوک کندی، خاران، پروان، بلا، سوراب، نوشکی، مهری آباد، علی آباد و هزاره تاون. ( ص106 )


جغرافیای تاریخی و نام بلوچستان


درباره‌ نام بلوچستان در متون کهن، آمده است: سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد به اسم « مگا» مشهور بوده است که یونانی‌ها آن را گدورزیا نامیدند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و از ارانیا در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقند که از ترکیب  این کلمه با کلمه  مگا، کلمه‌یی پدید…       ادامه ص 5


 آمد که به مرور به مکران تبدیل شد. ( ص، 111)


نویسنده با اشاره به کتیبه‌ی داریوش (بیستون) می‌نویسد: این کتیبه که میان سال‌های 521- 486 م نوشته شده قدیمی‌ترین جایی است که نام مکران در آن آمده است. ( ص111 )


در سده‌ او قبل از میلاد قبایل سک‌ها پس از آنکه از دره‌ی فرغانه بیرون رانده شدند، به ایالات باختر و رخج ( کیپین= skipin) هجوم آوردند. زرنگ از آن پس سکستان نامیده شد (که سیستان کنونی قسمتی از آن است)  که سک‌ها یا هندو و سکاییان در آن جا سلطنتی تاسیس کردند و از زمان شاهنشاهی مهرداد دوم. (88-123 ق م) شاه اشکانی خراج گزار دولت اشکانی شدند. در همین قرن شاخه‌ای از اشکانیان، جانشین سلسله سکستان شدند. (ص 113)


تبار و زبان بلوچ


نویسنده درباره‌ تبار و زبان بلوچ‌ها، با اشاره به منابع معتبر می‌نویسد:« مردم بلوچ از ملت های قدیم منطقه‌اند. روایات و افسانه‌های مختلفی درباره‌ی اصالت این مردم روایت شده است. دایرة‌المعارف بریتانیا می‌نویسد: «بیلو» پدر بلوچ‌ها « ازبک‌ها» و «افغانا» و « افغانیه» سه برادر بوده اند. (ص 125)


  داکتر مهدی با اشاره به ذکر نام بلوچ در شاهمنامه فردوسی تصریح می‌کند که در شاهنامه بارها نام قوم بلوچ آمده است و اولین بار در داستان سیاوش، هنگامی که وی در تلاش  جمع آوری لشکر برای جنگ با افراسیاب است از بلوچ‌ها یاد شده است:


هم از پهلوی، پارس، کوچ و بلوچ


زگیلان جنگی و دشت سروچ


 نویسنده در همین صفحه با اشاره به داستان کیخسرو، هنگامی که پسرش قصد لشکر کسی بر ضد افراسیاب را دارد از ذکر نام بلوچ در نامه ملی ایران یاد کرده است:« در برهان قاطع آمده است که اشکش موسس سلسله‌ی اشکانی است. سپاه اشکش متشکل از قوم کوچ و بلوچ بوده است، فرودسی دراین‌باره گفته است:


سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ


سگالیده جنگ و برآورده  خوچ


(ص127)


تبار بلوچ‌ها


داکتر مهدی در تحقیقاتی که انجام داده به دو روایت مهم درباره‌ تبار بلوچ‌ها اشاره دارد، یکی اینکه ممکن است بلوچ‌ها عرب باشند وروایت دیگر بر نسبت تباری بلوچ‌ها با کردها تاکید می‌کند: « برخی از نویسندگان کوشیده اند برای بلوچ‌ها، تبار عربی پیدا کنند و برخی آنان را از تبارهای ترک دانسته‌اند برخی هم آنان را راجپوت‌های هندی خوانده است. نویسنده در ادامه‌ همین همین مطلب می‌نگارد که اکثریت بلوچ‌ها – چه غربی و چه شرقی- خود را اخلاف عراب نواحی شهر – حلب- سوریه می‌دانند. منابع رسمی انگلیسی و اخیرا پاکستانی- غالبا-  حلب را زیستگاه ابتدایی بلوچ ها می‌دانند.» (ص،130)


در زبان‌های بلوچستان وی به نقل از عبدالله ناصری از فضلای معاصر ایران می‌نویسد: « زبان بلوچ تا حدودی زیادی به لهجه‌ کردی شباهت دارد. زبان کردی برای بلوچ‌ها تا اندازه ی زیاد مفهوم است و بسیاری لغات کردی و بلوچی یکی است. شباهت زیاد  زبان و لباس بلوچ‌ها و کردها که هردو قوم مانند پارت لباس می‌پوشند و… به خصوص شلوار کردها و بلوچ‌ها که عینا لباس پارتی است چنین تصوری را بوجود میاورد که  مردم کرد و بلوچ هردو قوم واحدی بودند که به لحاظی از هم جدا شدند. (ص131 )


مهاجرت به شرق و روند تشکیل قبایل


بلوچ‌ها در جنوب کرمان بودند، اما با افزایش نفوس و تنگی چراگاه‌ها از آغاز قرن دهم میلادی مهاجرت بخشی از طوایف بلوچ از کرمان به سوی شرق یعنی سیستان، سپس به سوی شمال یعنی خراسان آغاز شد. در ادامه همین مطلب می‌نگارد:« اقامت بلوچ ها در خراسان به دارازا نکشید، حرکت آنان بسوی جنوب و جنوب شرق به سوی مکران غربی و شرقی بنا به عوامل داخلی و خارجی بوده است. مهمترین عوامل خارجی همانا هجوم طوایف ترکمان سلجوقی به خراسان است.» (ص، 149)


نویسنده در صفحه‌ی 155 درباره‌ی بلوچ‌های افغانستان آورده است: بلوچ‌های افغانستان عمدتا به قبایل نارویی، رخشانی، سارونی، سنجرانی، و گورگیج تعلق دارند که غالبا در مناطق جنوب ولایت کندهار، هلمند، فراه، نیمروز، یاسیستان سکونت دارند. زمان ورود این قبایل به جنوب قندهار را اواخر قرن هفده و اوایل سده‌ی هجده دانسته اند و اینان اکثرا به عنوان کشت‌گران ساکن و مخصوصا به عنوان اجاره‌داران و دهقانان اعیان درانی شناخته می‌شدند. اسکان بلوچ‌ها در چخانسور و اشتغال به امر زراعت در دهه‌ی چهل سده‌ نزده صورت گرفته است.


در صفحه‌ 159 درباره‌ی حرفه و شغل بلوچ‌های افغانستان می‌نویسد:« قدیمی ترین مردم گله‌دار در سیستان همانا طایفه‌ فارسی و آخرین آن طایفه‌ بلوچ آنجاست. بلوچ‌ها بیشتر در اطراف روستاها و دهات مسکونی، گله‌داری می‌کنند و به ندرت به حاشیه‌ هامون و داخل نی‌زارها و باتلاق‌ها می‌روند.»


 نویسنده ادامه با جزییات تمام تاریخ دولت‌داری در بلوچستان و سند را شرح میدهد. وی با اشارات تاریخی به چگونگی زوال امپراتوری گورگانیان هندی و گشوده شدن پای استعمار در شبه قاره، به روند اشغال بلوچستان و سلطه‌ کمپنی هند شرقی بر این منطقه می‌پردازد.


این کتاب در مبحثی به وضعیت جغرافیایی – سیاسی بلوچستان غربی – سیستان و بلوچستان ایران-  اشاراتی دارد. بلوچستان و پشتونستان از مباحث دیگری است که به تفصیل در این کتاب از آنها یاد شده است.


در کل این کار تحقیقی پژوهشی درباره بلوچ‌ها با چشم‌انداز ویژه به چگونکی شکل‌گیری جنبش استقلال بلوچستان، رهبران آزادی‌خواه و استقلال‌طلب بلوچ و محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی که پس از تشکیل دولت پاکستان بر بلوچ‌ها وضع می‌گردد. به سر انجام می‌رسد.


داکتر محیی‌الدین مهدی با انجام این کار ارزشمند پژوهشی، گامی بزرگی را در زمینه‌ی تبارشناسی، معرفی و بررسی وضعیت سیاسی- تاریخی- اقتصادی بلوچ‌ها برداشته است. انتظار می‌رود که این ابتکار ایشان سرمشقی باشد برای کارهای بیشتر پژوهشگران و مردم‌شناسان در معرفی و شناسایی تبارهای دیگری که به دلایل سیاسی- ایدیولوژیکی تاریخ و فرهنگ شان به فراموشی سپرده شده‌اند.

0 نظرات
    نظری یافت نشد.

:: / ::